نویسنده: حامد رحمانی، روانشناس شناختی
✜ دو شبکه، دو دنیا
تا به اینجا فهمیدیم که دو شکبهٔ اصلی در مغز ما از همان ابتدای به وجود آمدن گونهٔ ما وجود داشتهاند. یکی شبکهٔ مغز اجتماعی است که در تمام ساعات شبانه روز در حال فعالیت است. با کمک این شبکه رفتار و هیجانات آدمهای اطراف خود را میفهمیم و تصمیم میگیریم به چه کسی اعتماد کنیم، بخشهایی از روزمرگی که ممکن است به تصمیمات ما در آینده کمک کنند را به راحتی در حافظه ذخیره میکنیم و به راحتی در زمان نیاز به یاد میآوریم، با کمک این شبکه و خاطرات اندوخته شدهاش، خودمان را تعریف میکنیم و براساس این تعریف در زندگی خود تصمیم میگیریم، و اگر جایی اشتباه کنیم با هیجاناتی که این شبکه ایجاد میکند، احتمال وقوع اشتباه در آینده را میکاهیم. حتی زمانی که به چیزی فکر نمیکنیم این شبکه اطلاعات اجتماعی را پردازش میکند و وقتی هم که میخوابیم، این شبکه روز قبل ما را با گذشتهٔ ما یکپارچه میکند.
پس به طور خلاصه شبکهٔ مغز اجتماعی راهی آسان به حافظهٔ بلند مدت دارد، به دنبال پیدا کردن چرایی است و اگر چیزی، چرایی را توضیح دهد آن را سریعتر وارد حافظه میکند و درنهایت بخش زیادی از انرژی و زمان مغز را به خود اختصاص میدهد.
شبکهٔ دیگر نیز وقتی روشن میشود که به توجه خاصی به محیط نیاز داریم. مثلاً وقتی حرفهای معلم را باید بنویسیم یا مثلا وقتی در حال حل کردن یک تمرین هستیم. این شبکه زود خسته میشود و نیاز به استراحت دارد. همچنین اگرچه این شبکه نیز راه ورود به انبار حافظهٔ بلند مدت را بلد است اما فقط با تکرار کردن میتواند این کار را انجام دهد (برخلاف شبکهٔ قبلی) و اطلاعات وارد شده چون به تکرار وابستهاند، اگر در طول زمان تکرار نشوند خیلی راحت فراموش میشوند.
پس شبکهٔ توجهی، با تکرار به حافظهٔ بلند مدت اتصال پیدا میکند و اگر اطلاعات وارد شده تکرار نشوند، خیلی زود فراموش میشوند. همچنین این شبکه زود خسته میشود و همیشه نمیتوان از آن استفاده کرد و کاربرد اصلی آن به جای حافظه، در حل کرد سریع مسائل است (مثل وقتی که توجه خود را برروی حل یک معما نگه میداریم).
✜ نظام آموزشی و یک تاریخ ناامید کننده
نظام آموزشی در تمام دنیا براساس شبکهٔ دوم بنا شده است. از هزاران سال پیش تا به امروز ما از دانشآموزان میخواهیم که در کلاسِ درس، تمام مغز اجتماعی خود را خاموش کنند، تمام توجه خود را به آنچه معلم میگوید معطوف کنند و آنقدر تکرار کنند تا بتوانند چیزی که معلم میگوید را در لحظهٔ پرسش و پاسخِ کلاسی، از حفظ بگویند. اصلاً مهم نیست که «در بیشتر کشورها تا ۷۰ درصد از مطالب آموخته شده در مدارس، تا سه سال بعد به طور کلی فراموش میشوند».
در واقع نظام آموزشی براساس بخشی از مغز طراحی شده که اطلاعات را خیلی سخت وارد حافظهٔ بلند مدت میکند (چون تکامل مغز را جوری طراحی کرده است که چیزی را وارد حافظهٔ بلند مدتش کند که برای بقای فرد اهمیت دارد) و خیلی زود فراموش میشود. سیستم آموزشی به طور کلی شبکهٔ مغز اجتماعی را بدون استفاده قرار داده است و حتی استفاده از آن را در مدرسه مجازات میکند.
اینکه من تاریخ را بدون خواندنِ حتی یک صفحه و فقط با شنیدن به خاطر سپردم به این دلیل است که در حین شنیدنش، از شبکهٔ مغز اجتماعی استفاده میکردم و تاریخ شاید نزدیکترین درس به شبکهٔ مغز اجتماعی باشد. ولی بقیهٔ دانشآموزان آن را با شبکههای توجهی پردازش میکردند و سعی میکردند هر جملهٔ معلم را تا حد ممکن در حافظهٔ کوتاه مدت خود نگه دارند که بتوانند آن را به عنوان جزوه بنویسند و برای حفظ کردن هم آنقدر آن را تکرار میکردند تا بتوانند آن را وارد حافظهٔ بلند مدت کنند که یک هفتهٔ دیگر هم از آن جا پاک میشد. «اما چطور میتوان آموزش را با مغز اجتماعی متحول کرد؟»
برای خواندن بخش سوم این متن روی لینک زیر بزنید.