نویسنده: حامد رحمانی، روانشناس شناختی
✜ مدرسه جایی است که شما در آن فراموش می‌کنید چه توانایی عجیبی برای یادگیری دارید!


به مدرسه نگاه کنید. اولین چیزی که در سال اولِ ورود از شما می‌خواهند این است که خواندن و نوشتن را یاد بگیرید و وقتی آن‌ها را یاد گرفتید بقیهٔ چیز‌ها را هم با استفاده از همین خواندن و نوشتن می‌خواهند به شما یاد بدهند. برای مثال شما قرار است یاد بگیرید که اگر یک گاز، گرم شود، حجم آن زیاد می‌شود. برای یاد دادن این موضوع، کتابی به شما می‌دهند که در آن نوشته است که چطور این فرایند رخ می‌دهد. یا شما می‌خواهید رفتار حیوانات را بفهمید، باز به شما کتابی می‌دهند که در آن نوشته شده است حیوانات چطور رفتار می‌کنند. در پایان هر سال تحصیلی شما باید امتحانی برای قبولی در آن پایه بدهید، حالا حدس بزنید که چطور از شما امتحان می‌گیرند؟ بله درست است «شما باید هر چیزی که یاد گرفته‌اید را بنویسید!» 

اگر تصور می‌کنید که این فرایند فقط در پایه‌های ابتدایی رخ می‌دهد و در پایه‌های بالا‌تر تغییر می‌کند باید بگویم که یا در مدارس خاصی تحصیل کرده‌اید و یا امیدواری زیادی دارید! در تمام پایه‌های تحصیلی شما باید بخوانید و بنویسید و مهم نیست که آن درس زیست است یا ادبیات است و یا ریاضی. شما حتی در دانشگاه‌ هم (مستقل از اینکه دانشجوی پزشکی باشید یا مهندسی مکانیک) باید به دنبال جزوه‌ای باشید که کسی که در نوشتن مهرات بالایی دارد، آن را نوشته است و حالا لطف می‌کند و آن را به شما می‌دهد که آن را بخوانید و بتوانید آن را در جلسهٔ امتحان باز نویسی کنید.

مدرسه یادگیری را به خواندن و نوشتن تقلیل داده است و همه‌ٔ روش‌های دیگرِ یادگیری را برای آن سلاخی کرده است. البته اشتباه نکنید! من نمی‌گویم خواندن و نوشتن نباید وجود داشته باشد یا بد است، اتفاقاً همان طور که قبلاً گفتم بخش بزرگی از میراث تمدن بشری مدیون اختراع خط و خواندن و نوشتن است و در جهان امروز نیز دسترسی به اطلاعات بدون خواندن و نوشتن ممکن نیست. تمام چیزی که من قصد دارم بگویم این است که ما به جز خواندن و نوشتن راه‌های یادگیری دیگری نیز داریم. راه‌هایی که ریشه در ژن‌های ما دارند و در‌واقع چیزهایی‌اند که ما را تبدیل به انسان کرده‌اند و نهاد مدرسه و به طور کلی‌تر نهاد آموزش، باعث شده‌ است که ما فراموش کنیم که چنین راه‌هایی حتی وجود دارند و ممکن است در بعضی از درس‌ها یا در بعضی از آدم‌ها یادگیری با آن سه روشِ دیگر، بهتر و با کیفیت بیشتر رخ دهد.


✜ ما با هم فرق داریم


آدم‌ها در صفات متفاوتی با هم فرق دارند. برای مثال قد، وزن، بعضی از ویژگی‌های شخصیتی و البته عملکرد‌های عالیِ شناختی. در واقع یادگیریِ ما وابسته به این عملکرد‌های عالی شناختی است که خود آن‌ها نیز به ساختار‌های مغزی ما مربوط‌اند و با توجه به تجربهٔ زیسته‌ٔ ما، تفاوت‌هایی از خود نشان می‌دهند. این تفاوت‌ها باعث می‌شوند که ما در هر کدام از این چهار سبک یادگیری که گفته شد با هم تفاوت داشته باشیم و در بعضی از آن‌ها خوب، در بعضی دیگر متوسط و حتی در برخی ضعیف باشیم. ولی باید توجه کرد که هر چهار سبک یادگیری راه‌های ورود اطلاعات به دستگاه شناختی ما به حساب می‌آیند و ممکن است برای فردی، یادگیری از طریقِ دیدن یک راه بدون ترافیک و راحت باشد، در حالی که راهِ یادگیریِ عملی یک راه پر از ترافیک و کند برایش باشد. پس اولین چیزی که باید دربارهٔ یادگیری به خاطر بسپاریم این است که راه‌های یادگیری بین افراد متفاوت است و قرار نیست همه به یک شکل یاد بگیرند که متأسفانه مدرسه این درس را هیچ وقت یاد نگرفته است!


✜ داروینیسم آموزشی


قبول دارم که داروینیسم آموزشی تیتر عجیبی است و راستش آن را از عنوانِ داروینیسم اجتماعی گرفته‌ام که می‌گوید:

«همان طور که در طبیعت گونه‌هایی که با محیط سازگار‌ترند باقی می‌مانند، در جوامع انسانی نیز افرادی که قوی‌ترند و مهارت‌های سازگار‌تری با آن جامعه دارند باقی می‌مانند و افراد ناهنجار حذف می‌شوند.»

داروینیسم آموزشی نیز به این معنا است که ساختار مدرسه به شکلی طراحی شده است که در آن فقط کسانی خوب یاد می‌گیرند که با خواندن و نوشتن یادگیریِ بهتری دارند. چنین افرادی در همان زمان ورود به مدرسه بهتر از بقیه عمل می‌کنند و تشویق می‌شوند و همین باعث می‌شود مدرسه برای آن‌ها محیطی پاداش‌دهنده تلقی شود و در پایه‌های بالاتر نیز، تا زمانی که خوب بخوانند و خوب بنویسند، پیشرفت می‌کنند. بقیه نیز یا باید خواندن و نوشتن خود را تقویت کنند یا اینکه دانش‌آموزی ضعیف تلقی می‌شوند و انواع برچسب‌های منفی به آن‌ها زده می‌شود و فقط به این گناه که به شکلی به جز خواندن و نوشتن، بهتر یاد می‌گرفتند، زندگی آن‌ها به سمت نابودی می‌رود.

یک مسئلهٔ دیگر که این بار همه را تهدید می‌کند نیز این است که اصلاً بعضی از درس‌ها ماهیتاً مناسبِ خواندن و نوشتن نیستند و با مشاهده یا انجام دادن بهتر یاد گرفته می‌شوند که متأسفانه در مدرسه این‌ها را هم یا باید با خواندن و نوشتن یاد بگیریم و یا اگر به طور عملی نیز یاد داده می‌شوند در سیستم ارزیابیِ آموزشی (امتحانات مدارس  و کنکور و ...) خیلی مهم نیستند و جدی گرفته نمی‌شوند. 


✜ چه باید کرد؟


بیایید آنچه گفته شد را مرور کنیم. ما چهار سبک یادگیری داریم که شامل دیدن، خواندن، شنیدن و فعالیت عملی است. از این چهار سبک یادگیری، سه موردِ شنیدن، دیدن و فعالیت عملی، در بازهٔ بزرگی از زندگیِ گونهٔ ما (حدود ۲۰۰ هزار سال) وجود داشته است و سبکِ یادگیری از طریقِ خواندن، یک ابزارِ جدیدِ حداکثر ۵ هزار ساله است که با وجود عمر کمش، تمام ساختار آموزشی را فرا گرفته است و سه روشِ دیگر را محو کرده است.

اما انسان‌ها با هم فرق دارند و هر کدام از ما ممکن است در بعضی از این سبک‌ها بهتر باشیم و در نتیجه اگر مطالب از آن طریق به ما ارائه شوند آن را بهتر یاد می‌گیریم، ولی مدارس فقط یک سبک را به رسمیت می‌شناسند که آن هم خواندن و نوشتن است. در نتیجه مدرسه برای افرادی که با این سبک یادگیری بهتر یاد می‌گیرند، مانند بهشت است و برای بقیه جهنم است! حالا شاید بتوانیم بفهمیم چرا مدرسه برای عده‌ای از ما وقعاً جهنم بود!

پس حالا چه کنیم؟ علیه مدارس انقلاب کنیم؟ یا اینکه با تغییرهایی اصلاحی تلاش کنیم که این ساختار معیوب چند هزار ساله را تغییر دهیم؟ شاید راه دوم بد نباشد ولی حتی انجام این تغییرات کوچک هم در توان ما نیست و سؤال درست‌تر این است که در حال حاضر و در همین لحظه چه می‌توان کرد؟ برای پاسخ به این سؤال دو راه وجود دارد. راه اول این است که سبک یادگیری خود را بشناسیم و حداقل در بخشی از تحصیلاتمان که برعهدهٔ خود ما است از آن سبک استفاده کنیم. خبر خوب این است که در سیستان‌لرنینگز این امکان به صورت رایگان برای شما فراهم است و می‌توانید از طریق پاسخ دادن به سؤالات یک پرسشنامهٔ کوتاه،  سبک یادگیری خود را بشناسید. روی دکمه‌ای که در انتهای این متن آمده است بزنید و به سؤالات این پرسشنامه پاسخ دهید. بعد از پر کردن این پرسشنامه، توصیه‌هایی برای بهتر یادگرفتن بر اساس سبک خودتان خواهدید دید.

✜ در پایان


در پایان دقت کنید که اینطور نیست که شما در یکی از این چهار سبک خیلی خوب باشید و در سه تای دیگر خیلی بد (به طور معمول اینطور نیست) و معمولاً بیشترِ ما در یکی یا دو تا از این چهار مورد خوب هستیم و در دو مورد دیگر متوسط یا شاید ضعیف. برای همین یک سیستم آموزشی درست، در کنار اینکه از مهارت اصلی شما به خوبی استفاده می‌کند بقیه را هم کنار نمی‌گذارد و یک سمفونی از هر چهار مورد برای یادگیری می‌سازد. 

 حق دارید بپرسید که در نهایت ساختار مدرسه در دستان شما نیست و شما هر چه تلاش کنید باز هم باید به صورت نوشتاری امتحان دهید و انجام آزمایش یا مشاهدهٔ پدیده‌ها در اختیار مدرسه است. کمی بالاتر گفتم که دو راه برای استفاده از سبک‌های یادگیری در همین لحظه وجود دارد و یکی انجام مواردی است که بعد از پر کردن پرسشنامه به شما گفته می‌شود، و دیگری، که همین الان هم به خودتان لطف کرده‌اید و انجامش داده‌اید، بودن در سیستان‌ است. در سیستان‌لرنینگز، ما سبک‌های یادگیری مختلف را به رسمیت می‌شناسیم و تمام محتوای آموزشی که در سیستان قرار است دریافت کنید براساس سبک یادگیری شما است.

بگذارید مغزتان بگوید چطور یاد بگیرید، نه مدرسه!

پرسشنامهٔ سبک یادگیری